افراد اغلب کنترل نگرانی را دشوار می یابند. با این حال، این بدان معنا نیست که نگرانی به آسانی قابل کنترل نیست. بیمار و درمانگر فراشناختی باید ماهیت کنترل ممکن و غیرممکن و راهبردهای مؤثر و غیر مؤثر در نگرانی را درک کنند.
 
نگرانی نوعی پردازش مفهومی گند است که شامل تفکر و تعمق دربارهی رویدادهای نسبتا جدید در آینده و راههای مقابله با آنها است. نگرانی به آسانی بر اساس بازخوردی که از منابع درونی یا بیرونی دریافت می شود، تعدیل می شود. ماهیت راهبردی هشیارانهی نگرانی نشان دهنده ی آن است که نگرانی نسبت به سطوح بالای کنترل ارادی حساس است، حتی اگر آگاهی از این نوع کنترل کم باشد یا وجود نداشته باشد. با این حال، بسیار مهم است که بین افکار مزاحم که بیشتر خود آیند و غیرارادی هستند و به عنوان برانگیزاننده های نگرانی عمل می کنند و ماهیت مفهومی پایدار نگرانی که پاسخی به این نوع افکار مزاحم است، تمایز قایل شویم. یکی از اهداف درمان فراشناختی، کاهش یا متوقف کردن تفگر مفهومی (مبتنی بر نگرانی در پاسخ به افکار مزاحم است. در درمان فراشناختی، درمانگر و بیمار به دنبال این نوع کنترل هستند و نه کنترل یا سرکوب افکار مزاحمی که برانگیزانندهی نگرانی می باشند. علاوه بر این، در درمان فراشناختی، کنترل تفگر مداوم در جامانده) یا نگرانی به عنوان روشی برای چالش با باورهای فراشناختی به کار برده می شود.
 
افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، معمولا از نگرانی به عنوان وسیله ای برای پیش بینی مسائل آتی و تولید روش‌های مقابله‌ای، استفاده می کنند. معمولا نگرانی به عنوان نوعی راهبرد مقابله ای در پاسخ به یک فکر منفی مزاحم فعال میشود (برای مثال، اگر تصادف کنم، چه میشود؟). این فرایند الزاما مشکل ساز نیست، چون از لحاظ نظری تا وقتی که فرد بر این باور است که نگرانی اش مفید است و جلوی خطر را می گیرد، ممکن است «نگران خوشحال باشد. نگرانی عمومی دربارهی رویدادهای خارجی و نگرانی های مربوط به سلامت جسمانی و اجتماعی در پاسخ به عوامل برانگیزاننده، «نگرانی نوع ۲۱» خوانده می شود. استفاده از نگرانی به عنوان راهبرد مقابله ای، به باورهای فراشناختی مثبت دربارهی نگرانی که اکثر افراد تا حدودی دارند، مربوط می شود. این نوع باورها، شامل باورهایی مانند «نگرانی به من کمک می کند تا از مشکلات اجتناب کنم»؛ «نگرانی به من کمک می کند تا برای برخورد با مسایل آماده باشم»؛ «نگران بودن به من کمک می کند تا با مشکلات مقابله کنم» است. با این حال، فعال شدن باورهای فراشناختی منفی در گذار به اختلال اضطراب فراگیر از اهمیت بیشتری برخوردار است.
 
اختلال اضطراب فراگیر هنگامی به وجود می آید که باورهای منفی دربارهی نگرانی در فرد فعال می شوند. دو نوع باور منفی مهم هستند. باورهای منفی دربارهی کنترل ناپذیری نگرانی و باورهای منفی دربارهی پیامدهای آسیب زا یا مخاطره آمیز نگرانی. باورهای منفی دربارهی پیامدهای نگرانی، شامل باورهایی هستند مبنی بر این که نگرانی می تواند به پیامدهای ناگوار جسمی (مانند حمله ی قلبی)، روانشناختی (مانند فروپاشی روانی یا اجتماعی مانند طرد شدن از سوی دیگران) منجر شود.
 
هنگامی که باورهای فراشناختی منفی فعال می شوند، فرد به ارزیابی منفی نگرانی می پردازد، یعنی دچار نگرانی دربارهی نگرانی می شود و همین امر موجب افزایش اضطراب و احساس ناتوانی در مقابله می شود. نگرانی دربارهی نگرانی، نمونه ای از ارزیابی فراشناختی (تفسیر فرایند تفکر) است. این فرایند، «فرانگرانی » یا «نگرانی نوع ۲» خوانده می شود (ولز، ۱۹۹۴)، که بر ارزیابی منفی نگرانی و علایم مرتبط با آن دلالت می کند. نمونه هایی از فرانگرانی عبارتند از: «کنترل خودم را از دست میدهم»، «دارم دیوانه میشوم»، «ممکن است به بدنم صدمه بزنم». علایم اضطراب اغلب به عنوان نشانه ی اثرات مضر و خطرناکی نگرانی تعبیر می شوند که باعث تقویت باورهای منفی و افزایش فوری سطح اضطراب می شود. هنگامی که این نوع تعبیرها به وقوع فاجعه قریب الوقوع و فوری، مانند حمله ی قلبی یا از دست دادن کنترل ذهن مربوط می شوند، ممکن است حمله ی وحشت زدگی نیز رخ دهد.
 
نگرانی نوع ۲ (فرانگرانی) به دو عامل دیگر منجر می شود که موجب تداوم مشکل می شوند. این عوامل در مدل فراشناختی تحت عنوان پاسخ های رفتاری و راهبردهای کنترل فکر مشخص شده اند. دلیل اصلی این کار، ساده سازی فرایند آماده سازی و آشنایی بیمار با مدل است که اندکی بعد به آن خواهم پرداخت. به بیان دقیق تر، پویایی جالب راهبردهای کنترل فکر به کار برده شده توسط بیمار، فرایند بررسی دقیق و موشکافانهی پیامدهای نگرانی را تشدید می کند.
 
رفتارهای مقابله ای شامل اطمینان جویی ، اجتناب (هرچند اغلب به شکل ظریفی انجام میشود)، جست و جوی اطلاعات (برای مثال، جست وجو در اینترنت)، توجه برگردانی، استفاده از الکل و غیره است. این رفتارها موجب تداوم ارزیابی ها و باورهای منفی دربارهی نگرانی می شوند، چون با سپردن کنترل به دست عوامل خارجی، فرایند خودگردانی را مختل می کنند. برای مثال، بیماری از شوهرش میخواست که هر روز در زمانهای معینی به او تلفن بزند و سالم بودنش را تأیید نماید. در غیر این صورت او نمی توانست جلوی نگرانی خود را بگیرد. این فرایند، او را از درک این واقعیت که قادر به کنترل نگرانی هایش است، باز می داشت و در نتیجه موجب تداوم باور او مبنی بر کنترل ناپذیر بودن نگرانی می شد. همچنین زمانی که شوهرش نمی توانست به موقع تلفن بزند، این فرایند طیف وسیعی از موقعیت های بلاتکلیفی را به وجود می آورد که باعث تشدید برانگیزاننده های نگرانی در او می شد. برخی بیماران سعی می کنند از طریق جست و جوی اطلاعات در سایت های مختلف اینترنتی، نگرانی خود را کنترل یا از آن اجتناب کنند. بیماری توصیف می کرد که اخیرا در مورد ظهور یک لگهی پوستی سیاه در بازوی خود نگران بود. او برای کنترل نگرانی اش به جست وجوی اطلاعات در اینترنت در مورد ماهیت و علل تغییر رنگ پوست می پرداخت. وی امیدوار بود که یافتن اطلاعات در خصوص ماهیت و علل این مسأله به کاهش نگرانی او منجر خواهد شد، ولی در حقیقت به احتمالات خطرناکی پی برد که تاکنون به آنها فکر نکرده بود و همین وضعیت به عامل برانگیزانندهی نگرانی مداوم مبدل شد. بنابراین، برخی راهبردها نتیجه ی معکوس میدهند و به عنوان برانگیزاننده های بیشتر نگرانی عمل می کنند. هر چند ممکن است این راهبردها نگرانی را متوقف کنند، ولی فرد را از پی بردن به این حقیقت که فرایندهای درونی می توانند موجب تداوم فرایند نگرانی شوند، باز می دارند. هم چنین این راهبردها، فرد را از کشف این واقعیت که حتی اگر نگرانی تداوم یابد، باز موجب پیامدهای منفی مانند حمله ی قلبی یا فروپاشی روانی نخواهد شد، نیز باز می دارد.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390